((خورشید عشق))
خورشید زسودای رخت محو جمال است
دل باخته دل شیفته ان خط وخال است
از اب حیات لب لعلت نچشیدم
لب های ترک خورده به امید وصال است
ای دست نوازشگرتو معجزه آسا
دستی به دلم نه که ببینی به چه حال است
بر سینه اگر دست محبت نگذاری
چون طور تجلی بکند فرض محال است
کافیست به ما دولت پاینده عشقت
ما راچه نیازی به غم مال ومنال است
تا روز خداحافظی از خاک به افلاک
در مکتب توجان پی تحصیل کمال است
غوغای نیازی به سما میرسد آخر
از لذت ابروی توکه مثل هلال است
نظرات شما عزیزان: