گزیده ای از نظرات موحد منتقم
-شوخی های بی سروته و بدون پیشزمینه که مانند آگهی یا میان پرده به فیلم وصل شده اند تمامی ندارد. کل فیلم اخراجی های 3 بر آمده از یک سری جوک و اتفاق هستند که به زور به یکدیگر الصاق شده اند. طنز کمدی فیلم به جای اینکه از درون فیلم شکل بگیرد، از همین شوخی ها شکل گرفته است و اخراجی ها3 مانند مستندی شده که هر تکه اشرا از جایی برداشته اند. مسعود ده نمکی با خودش فکر کرده که اتفاقات گذشته مانند یک پازل بهم ریخته است که اگر انها را به هم متصل کند یک فیلم خوب ساخته خواهد شد، ولی حالا که فیلم را می بینم می فهمیم که هیچ تکه ای از این پازل به درستی سر جایش قرار نگرفته است.
- اخراجی ها 3 به جای اینکه از موضوعات سیاسی روز انتقاد کند و آنها را چالش بکشد (کاری که ظاهراً قرار بوده هدف ده نمکی از ساختن این فیلم باشد) دوباره آنها را بیان می کند و تماشاگران هم به آنها می خندند.
-من ترجیح می دهم گریه کنم تا بخندم. چراکه اخراجی ها همانند دو قسمت قبلی رزمندگان هشت سال دفاع مقدس را به سخره می گیرد و آنها را انسان های ساده ای معرفی می کند که آنچنان هم که مردم فکر می کنند انسان های مقدس و بزرگی نیستند، بلکه علاف های کوچه و خیابان بوده اند که به خاطر وعده های دروغین به جبهه کشیده شده اند و حالا مقامی برای خوشان دست و پا کرده اند.
-تصور من از یک رزمنده، همچنان حاج کاظم آژانس شیشه ای با بازی پرویز پرستویی است.
من قصد ندارم به شما بگویم که کدام بازیگر نقش کدام کاندید را بازی می کند که خودتان خواهید فهمید ولی ده نمکی که گفته است فیلم از چپ تا راست همه را زیر تیغ نقد قرار داده است دروغ بزرگی گفته است.
فیلم ده نمکی اساسی به جبهه موسوم به «اصلاح طلبان» تاخته است. در فیلم تمام شوخی های و تمامی نکات منفی و بد فیلم و بداخلاقی ها توسط همین گروه انجام می شود.
اخراجی ها 3 سرشار از شوخی های قبیح و زشت و به شدت سبک و غیر اخلاقی است. ده نمکی نه تنها احترام رزمندگان دوران دفاع مقدس را حفظ نکرده، بلکه احترام خانواده هایی که به تماشای فیلمش نشسته اند را نیز حفظ نکرده است .انواع شوخی ها از آهنگ «سوسن خانم» و «فیس بوک» و «ممه را لول برد» و «بربری» و «ماهواره»و «یارانه ها» و «گشت ارشاد» و «مبارزه با بدحجابی» و «جومونگ» و....! شوخی های بی سروته و بدون پیشزمینه که مانند آگهی یا میان پرده به فیلم وصل شده اند تمامی ندارد.
تعریفتان از ریاکار چیست؟
امیرعباس صباغ
اسمش نه نقد است، نه توهین، نه تسویه حساب و نه عقده گشایی و نه هیچ کدام از تعابیری که جناب ده نمکی در توصیف منتقدان خود به کار میبرند، اسمش را میگذارم یک گپ دو نفره و امیدوارم جناب ده نمکی این بار از در دیگری وارد شوند و گفتگویی از جنس گفتگوی سید مرتضی و ایران (که در فیلم میبینیم) را شاهد باشیم.
جناب ده نمکی، سخنم با شماست، نه کاری با ساختار سینمایی (!) فیلمتان دارم، نه کاری با محتوای سیاسی آن و نه کاری به صحبتهای قبل از اکران فیلمتان، که اخراجیها را فیلمی دانستید که موضع انتقادیاش دامن تمامی جناحها را میگیرد (و امروز بعد از تماشای فیلم این جمله را به حساب شوخ طبعیتان میگذارم که فیلمی ساختهاید انتقادی از حوادث بعد از انتخابات و از سه شخصیت خاکستری که قطعا درصد سفیدی و سیاهی هرکدامشان متفاوت از هم است به دو شخصیت سیاه و یک شخصیت سفید رسیدهاید و...) حرف من با شما بر سر دو مفهوم است، اولی درباره ریاکاری و دیگری درباره سیاه نمایی.
اگراخراجیها را درست درک کرده باشم نیت اصلی و حرف مشترک شما در تمامی این سه فیلم، به تصویر کشیدن ریاکاری و حمله به ریاکاران و دغل بازانی ست که به قول پایان اخراجیهای ۳، بعد از جنگ از بسیجیها هم بسیجیتر شدهاند، است. کدام حرفتان را باور کنیم، این تصویر کاریکاتوری و سخیف از اهالی دفاع مقدس چیست؟ چگونه باور کنیم تصویر جانبازی که در برنامه تلویزیونی، با هجو مداحی و روضه خوانی ترانه «آنقدر در میزنم...» را میخواند در پایان فیلم خونش از شارلاتان بازیهای حاجی گرینف و مهندس دباغ به جوش میآید و آنها را حبس میکند؟! چگونه باور کنیم تصویر احمقانهٔ اکبر عبدی و امین حیایی را که در قسمتهای قبل اخراجیها مدافعشان بودید و در اینجا تصویری اینچنین از آنها نشان میدهید: بیژن بزغاله (امین حیایی) در رویای سالی ده انتخابات است که با جیره خوری دو طرف دعوا امرار معاش کند و بایرام (اکبر عبدی) واسه نون به هر کاری تن میدهد حال میخواهد حضور در ستاد باشد یا خواندن ترانه سوسن خانم!... حال انتظار دارید اشکهای پایانی این دو در سوگ همرزمشان در انتهای فیلم به عمق جان تماشاگر نفوذ کند؟! انتظار دارید حرفهای بایرام در گفتگوی تلویزیونی تاثیرگزار باشد که ناگهان در میان لودگیهایش (که وی از بچه داخل شکم همسرش گرفته تا جومونگ، سوسانو سخن میگوید و چاقوی ضامن دارش را به دوربین نشان میدهد) ناگهان بگوید مردانگی را در روزهای جنگ دیده و دوست دارد هنوز آن روزها بود و...
مساله دیگر، سیاه نمایی شما در اخراجیهای ۳ است، این را همه میدانیم که اغراق و بزرگ نمایی لازمه کار طنز است، اما شما سیاه نمایی را با بزرگ نمایی اشتباه گرفتهاید، سهوی یا تعمدی بودنش بماند میان شما و خدایتان، اما چگونه است که در فیلمی که قرار است انتقادی باشد بر رفتارهای اشتباه نامزدهای ریاست جمهوری، شما بجای نقد رفتار و عملکرد، ریشه و ماهیت مساله را میزنید و نامزدهای انتخاباتی را افرادی نشان میدهید که جز قدرت و ثروت به چیزی نمیاندیشند و به مردم تنها به چشم نردبانی برای بالارفتن خود مینگرند و از طرف دیگر اکثریت مردم (که کاراکتر «ایران» میتواند به نوعی نماد آنها باشد) افرادی فاقد درک و شعور نشان داده میشوند که در گمراهی به سر میبرند و از تشخیص حق و باطل عاجزند.
حرف آخر هم از دیالوگهای اخراجی هاست، از قول یکی از بزرگان جنگ میگوئید که جنگ رو باید درست نشون داد و نه درشت، کاش در جایگاه یک کارگردان (ژورنالیست، تحلیلگر یا عضو هیات امنای دانشگاه هنر یا هر سمت دیگری که در آن مشغولید) همین یک جمله را خط قرمز خود قرار میدادید تا این برچسب از رویتان برداشته شود که در هر حوزهای که وارد میشوید اصل کنار میرود و حاشیه جانشیناش میشود. به قول سلحشور در «آژانس شیشهای» اصل مربی! اصل! حاشیه نچ...
امیر قادری
فیلمی تازه از سری اخراجیها؛ دیگر تنها یک فیلم سینمایی نیست. سازندگاناش هم بعید میدانم چنین ادعایی داشته باشند. اخراجیها3 یک بسته ایدئولوژیک، سینمایی، سیاسی، تجاری است. کم و بیش همه این وجوه را در خود جای داده و رعایت میکند. و این یک یادداشت کوتاه است درباره این چند وجه از یک فیلم پر سر و صدا.
اخراجیها3 به عنوان یک فیلم سینمایی:
اجرای خوبی دارد. بهترین اجرای مسعود دهنمکی کارگردان بین باقی اخراجیها و مستندها و سریال تلویزیونیاش. از موادش خوب استفاده کرده و صحنههای شلوغ را به شکل قابل قبولی سامان داده و حال و هوای نسبتا یک دستی به این فیلم پر لوکیشن و بازیگر و سیاهی لشگر بخشیده است. اما تقریبا فیلمنامهای در کار نیست. این شاید به فروشاش لطمه بزند. حتی در حد اخراجیها2 هم نتوانسته موقعیتهای پرشمارش را به بهانهای به هم وصل کند. فیلمی است که انگار از وسط ماجرا شروع و همان وسط، تمام میشود. طرح داستانی ضعیف تنها فرصتی است تا این موقعیتهای پرشمار را به هم وصل کند. انتخابات ریاست جمهوری زمینه ماجراست در شرایطی که این بار به جز حاجی گرینف، باقی اخراجیها فرصت چندانی برای ابراز وجود ندارند.
اخراجیها3 به عنوان یک محصول سیاسی:
این سالمترین مسعود دهنمکی میان کارهایی است که تا به حال از او دیدهام. در همین کافه سینما چندی پیش قولی از او نقل کردیم درباره آقا زادههایی که آرمانخواهی جوانهای مملکت، چه سبز و چه حزبالهی را، فدای اهدافشان میکنند. دهنمکی در فیلماش در انتقال این پیام، موفق عمل میکند و محصول نسبتا یک دستی تحویل میدهد. این فرق میکند با قسمت اول اخراجیها که خندهاش را از تماشاگر بابت همان اعمال و حرفها و واکنشهایی میگیرد که قرار است در انتهای فیلم، نهیشان کند. این ریاکاری در فیلم سوم نیست. مشکل اصلی این جاست که دهنمکی در قسمت سوم فیلماش، آن چه را که رد میکند، به خوبی با تماشاگرش در میان میگذارد، اما قهرمان و شخصیت اصلیاش زیادی فانتزی و شعاری از آب درمیآید. مدل عملی سیاسی که پیشنهاد میدهد، به هیچ وجه به اندازه آن چه رد میکند، ملموس نیست. مسعود دهنمکی بین زمین و آسمان معلق مانده است. واقعگرایی ور منفی و آرمانخواهی فانتزی ور مثبت به هم نمیآیند. این میشود که «مرگ بر...» را محکمتر و موثرتر از «زنده باد...»ش میگوید. تماشاگرها هم انگار برای تماشای همان چیزی به سینما آمدهاند که در مسیر کلی فیلم با آن مخالفند. نه آن چه قرار است بپسندند. این همان کمبودی است که این روزها سینماگران ما از طیفها و گروههای مختلف با آن دست و پنجه نرم میکنند. این سینمایی است که یا اصلا قهرمان ندارد، یا قهرمان قابل پیشبینی و غیر موثر و کمتر ملموسی مثل اخراجیها3 دارد. نکته مثبت فیلم اما این جاست که ترانه «ای ایران» زور چپان شده ته اخراجیها2 را به متن داستان میآورد. حرفاش درباره کنار هم ماندن مردم ایران، در برابر تلاشهای گروهی برای جدا کردنشان از همدیگر را، با عمق بیشتری روایت میکند.
اخراجیها3 به عنوان یک بیزینس:
این یک فیلم سیاسی است. اما قرار است خوب هم بفروشد. «اخراجیها» حالا دیگر به یک برند تبدیل شده که میتواند تماشاگران بسیاری را به سالنهای سینما بکشاند. پس بخش مهمی از عناصر تشکیل دهنده فیلم را، جزئیاتی شکل میدهد که به انتظار تماشاگران از مصرف این برند، پاسخ دهد. مثل هر فیلم دنبالهای موفق دیگری در هر کجای جهان. فرق اخراجیها3 این است که صاحب دیدگاهی است در یک جامعه ملتهب و پر افت و خیز در مسیر تحول، که فروختن یا نفروختناش گذشته از عیار خود محصول، میتواند نمایانگر اقبال یا عدم اقبال مردم به گفتمان حاکم بر فیلم هم تعبیر شود. به خصوص وقتی داستان و شخصیت و شوخی آن چنانی هم، آن گونه که در قسمتهای قبلی مشاهده میکردیم، در قسمت سوم وجود ندارد. هر چه هست همان پیام است. کاش فرصتی بود و امکانی تا اخراجیها3 را در سالنهای مختلفی در محلههای مختلف شهرهای مختلف کشورم میدیدم. از مواجهه با واکنش تماشاگراناش، خیلی چیزها دستام میآمد.
نظرات شما عزیزان:
صادق دوستان
ساعت14:27---21 خرداد 1391
با سلام خدمت استاد بزرگوار حاج آقا نيازي.ممنون از فعاليتهاي مذهبي كه در اين وب داشتيد در مورد آخر الزمان و حضرت مهدي هم مطالبي بگذاريد.با تشكر
پاسخ:
وعلیکم السلام
در اسرع وقت ان شاءالله